مقاله سواد رسانه ۱
زمان تقریبی مطالعه: 32 دقیقه
مقاله اول
سواد رسانه ای به توانایی و قدرت دسترسی، تحلیل، ارزیابی و انتقال اطلاعات و پیام های رسانه ای که میتوان در چهار چوب های مختلف چاپی و غیر چاپی عرضه نمود گفته میشود .
سواد رسانه یکی از سواد های دوازده گانه است که لزوم یادگیری آن توسط یونسکو و سایر نهادهای بین المللی و ملی مسئول در زمینه آموزش توصیه شده است.
سواد رسانه ای مجموعه چشم اندازهایی است که فرد برای استفاده از محتوا و پیام های رسانه ای به کار میگیرد.
[ سواد رسانه ای یکی از انواع سواد ها است که بیشتر با سواد های دیداری، تحلیلی و اینترنتی در ارتباط است.
با ایجاد و گسترش رسانه های سمعی و بصری، این مفهوم به وجود آمد و با گسترش شبکه های اجتماعی، دارای مفاهیم و ابعاد گسترده تر و پیچیده تری شد.
سواد رسانه ای یک نوع درک متکی بر مهارت است که می توان بر اساس آن انواع رسانه ها را از یکدیگر تمیز داد، انواع تولیدات رسانه ای را از یک دیگر تفکیک و شناسایی کرد. همچنین سواد رسانه ای آمیزه ای از تکنیک های بهره وری مؤثر از رسانه ها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانه ها از یک دیگر است.
سواد رسانه ای علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن، به دنبال ایجاد توانمندی تحلیلی و ارزشیابی پیام ها و ایجاد قدرت تولید، انتشار، اشاعه و انتقال اطلاعات به دیگران در قالب های مختلف است. در واقع، سواد رسانه ای در رسانه های جمعی می تواند همانند اشکال گوناگون زبان دیداری و نوشتاری مورد استفاده قرار بگیرد؛ به گونه ای که رسانه های جمعی با تولید نشانه های گسترده شنیداری و دیداری می توانند در توانایی تحلیلی و ارزشیابی پیام ها و انتقال اطلاعات مربوط به حفظ مخاطبان رسانه ای خود، کمک شایانی کنند.
برخی مطالعات نشان داده است دختران در فضای مجازی در معرض صدمات بیشتری هستند و سواد رسانه ای می تواند از تاب آوری و سلامت دختران حمایت کند.
توانایی دسترسی، تحلیل، ارزیابی و خلق پیام در شکل های گوناگون (چاپی، صوتی، فیلم/ویدیویی، اینترنتی، …) بر پایهٔ درک آگاهانه و انتقادی از ماهیت رسانه های جمعی، فنونی که از سوی تولیدکنندگان رسانه مورد استفاده قرار می گیرد و تأثیر این فنون بر فرد و جامعه. سواد رسانه ای به مثابه یک حوزه بین رشته ای، به واکنش لازم به محیط ارتباط الکترونیکی پیچیده، فراگیر و دائم التغییر سده ۲۱ تبدیل شده است.
هم چنین واژه هایی هم چون سواد مند رسانه ای ایجاد شده اند و بر این باور هستند که سواد مند، به شخصی گفته می شود که چند سواد را به صورت هم زمان دارد.
آموزش سواد رسانه ای غالباً از یک الگوی آموزشی مبتنی بر پرس و جو استفاده می کند که افراد را ترغیب می کند در مورد آنچه تماشا می کنند، می شنوند و می خوانند سؤال کنند. آموزش سواد رسانه ای ابزاری برای کمک به افراد در تجزیه و تحلیل انتقادی پیام ها، فرصت هایی را برای زبان آموزان فراهم می کند تا تجربه خود را از رسانه گسترش دهند و به آنها در توسعه مهارت های خلاقانه در ساخت پیام های رسانه ای خود کمک می کند. تحلیل های انتقادی می تواند شامل شناسایی نویسنده، هدف و نقطه نظر، بررسی تکنیک های ساختمانی و ژانر ها، بررسی الگوهای نمایندگی رسانه ها و کشف تبلیغات، سانسور و تعصب در برنامه های خبری و روابط عمومی (و دلایل این موارد) باشد. آموزش سواد رسانه ای ممکن است چگونگی تأثیر گذاری ویژگی های ساختاری – مانند مالکیت رسانه ها یا مدل تأمین اعتبار آن – بر اطلاعات ارائه شده را کشف کند.
آموزش سواد رسانه ای ابزار قدرتمندی در تقویت تاب آوری رسانه ای است.
توسعه سواد رسانه ای یک فرآیند بلند مدت است که نیازمند رویکردی سیستمی است. بتدریج و البته با آموزشهای مستمر سواد رسانه ای به بخشی جدایی ناپذیر از جوامع دموکراتیک تبدیل می شود.[۹]
همان طور که توسط اصول اصلی آموزش سواد رسانه تعریف شده است، «هدف از آموزش سواد رسانه ای، کمک به افراد در هر سنی است که عادات سؤال و مهارت های بیان را توسعه دهند که آن ها نیازمند به متفکران انتقادی، ارتباطات مؤثر و شهروندان فعال در دنیای امروزی هستند.»
لازم است در فرایند دریافت محتوای رسانه ای برنامه داشته باشیم دنبال کردن خبر حوادث حتی اگر مستقیم به ما مربوط نباشد، ما را متأثر می کند و البته در یک محیط خانوادگی کودکان هم همپای بزرگ ترها در معرض آن قرار می گیرند.
در آمریکای شمالی و اروپا سواد رسانه ای هم چشم انداز توانمند سازی و هم حمایت را شامل می شود.
افراد با سواد رسانه ای باید بتوانند به صورت ماهرانه پیام های رسانه ای را ایجاد کرده و تولید کنند، هم برای نشان دادن درک خصوصیات خاص هر رسانه و هم برای ایجاد رسانه و مشارکت به عنوان شهروندان فعال. سواد رسانه ای می تواند به عنوان مفهومی برای گسترش سواد، درمان رسانه های جمعی، فرهنگ عامه و رسانه های دیجیتال به عنوان انواع جدیدی از «متون» که نیاز به تجزیه و تحلیل و ارزیابی دارند، دیده شود. با تبدیل فرایند مصرف رسانه ها به یک فرایند فعال و حساس، مردم آگاهی بیشتری از پتانسیل سوء تفکر و دستکاری و آگاهی بیشتر کسب می کنند و نقش رسانه های جمعی و رسانه های مشا رکتی را در ساختن دیدگاه های واقعیت درک می کنند. آموزش سواد رسانه ای گاهی به عنوان روشی برای پرداختن به ابعاد منفی رسانه ها، از جمله دستکاری رسانه ها، اطلاعات غلط، کلیشه های جنسیتی و نژادی، جنسی کردن کودکان و نگرانی در مورد از بین رفتن حریم شخصی، حمله سا یبری و شکارچیان اینترنت مفهوم سازی می شود. با ایجاد دانش و شایستگی در استفاده از رسانه و فناوری، آموزش سواد رسانه ای می تواند با کمک به آن ها در انتخاب مناسب در عادات مصرف رسانه و الگوهای استفاده، نوعی محافظت از کودکان و جوانان را فراهم کند. طرفداران آموزش سواد رسانه ای معتقدند که ورود سواد رسانه ای به برنامه درسی مدارس، موجب تعامل مدنی و افزایش آگاهی از ساختارهای قدرت ذاتی در رسانه های عمومی می شود و دانش آموزان را در به دست آوردن مهارت های لازم و انتقادی یاری می کند.
یک تحقیق در حال رشد با تمرکز بر تأثیر سواد رسانه ای بر جوانان آغاز شده است. در یک متاآنالیز مهم بیش از ۵۰ مطالعه که در مجله ارتباطات منتشر شده است، مداخلات سواد رسانه ای تأثیرات مثبتی بر دانش، انتقاد، واقع گرایی درک شده، تأثیر، باورهای رفتاری، نگرش ها، خودکار آمدی و رفتار دارد.
رویکردهای نظری برای آموزش سواد رسانه ای
دانشمندان زیادی چهارچوب های نظری را برای سواد رسانه ای پیشنهاد داده اند.
رنه هابز سه فریم را برای معرفی سواد رسانه ای به زبان آموزان مشخص می کند:
نویسندگان و مخاطبان (AA)، پیام ها و معانی (MM) و بازنمایی و واقعیت (RR). وی در سنتز ادبیات از سواد رسانه ای، سواد اطلاعاتی، سواد بصری و سواد جدید، این ایده های اصلی را شناسایی می کند که زمینه نظری برای سواد رسانه ای را تشکیل می دهد.
دیوید باکینگهام چهار مفهوم اساسی را ارائه داده است که «یک چارچوب نظری را ارائه می دهد که می تواند برای کل رسانه های معاصر و همچنین برای رسانه های» قدیمی «نیز استفاده شود: تولید، زبان، بازنمایی و مخاطب.» هنری جنکینز با تشریح مفاهیم ارائه شده توسط دیوید باکینگهام، ظهور یک فرهنگ مشارکتی را مورد بحث قرار می دهد و بر اهمیت «سواد رسانه های جدید» تأکید می کند – مجموعه ای از شایستگی های فرهنگی و مهارت های اجتماعی که جوانان در چشم انداز رسانه جدید به آن نیاز دارند.
داگلاس کلنر و جف سهم چهار رویکرد متفاوت در زمینه آموزش رسانه را طبقه بندی کردهاند: رویکرد حمایت گرایی، آموزش هنر رسانه ای، جنبش سواد رسانه ای و سواد انتقادی رسانه ای. رویکرد حمایت گرایانه مخاطبان رسانه های جمعی را در معرض نفوذ فرهنگی، عقیدتی یا اخلاقی قرار می دهد و به وسیله آموزش نیاز به حمایت دارد. رویکرد آموزش هنر رسانه ای بر تولید خلاقانه اشکال مختلف رسانه ای توسط زبان آموزان متمرکز است. نهضت سواد رسانه ای تلاشی است برای تحقق بخشیدن به جنبه های سنتی سوادآموزی از حوزه آموزشی و استفاده از آن در رسانه. سواد رسانه ای انتقادی با هدف تجزیه و تحلیل و درک ساختارهای قدرت که بازنمایی رسانه ها را شکل میدهد و شیوه هایی که مخاطبان برای ایجاد معنا از طریق قرائت های غالب، مخالف و مذاکره شده از رسانه تلاش می کنند، هستند.
تاریخچه و برنامه بین المللی
آموزش سواد رسانه ای، بهطور فعال بر روی روش های آموزشی و آموزش سوادآموزی رسانه ها متمرکز است و چارچوب های نظری و انتقادی ناشی از نظریه یادگیری سازنده، مطالعات رسانه ای و بورسیه تحصیلات فرهنگی را در بر می گیرد. این اثر، ناشی از میراث استفاده از رسانه و فناوری در آموزش و پرورش در طول قرن بیستم و ظهور کار متقابل انضباطی در تقاطع مطالعات رسانه و آموزش است. صدای سواد رسانه ای، یک پروژه از طریق مرکز سواد رسانه ای با حمایت تسا جولز، شامل مصاحبه های اول شخص با ۲۰ پیشگام سواد رسانه ای است که قبل از دهه ۱۹۹۰ در کشورهای انگلیسی زبان فعال بودند. این پروژه زمینه های رشد سواد رسانه ای از افرادی که به تأثیر گذاری در این زمینه کمک کردهاند، زمینه های تاریخی را فراهم می کند.
در سال ۲۰۰۱، یک بررسی رسانه ای توسط یونسکو تحقیق کرد که کدام کشورها مطالعات رسانه ای را در برنامه های درسی مدارس مختلف و همچنین برای کمک به توسعه ابتکارات جدید در زمینه آموزش رسانه ها قرار می دهند. پرسشنامه ای به تعداد ۷۲ نفر از متخصصان آموزش رسانه در ۵۲ کشور مختلف جهان ارسال شد. این پرسشنامه به سه بخش اصلی پرداخته است:
«آموزش رسانه در مدارس: میزان، اهداف و مبنای مفهومی تأمین فعلی؛ ماهیت ارزیابی و نقش تولید توسط دانش آموزان.»
«مشارکتها: مشارکت صنایع رسانه ای و تنظیم کننده رسانه در آموزش رسانه؛ نقش گروه های غیررسمی جوانان؛ فراهم کردن آموزش معلمان.»
«توسعه آموزش رسانه ای: تحقیق و ارزیابی از ارائه آموزش رسانه ای؛ نیازهای اصلی مربیان؛ موانع توسعه آینده و سهم بالقوه یونسکو.»
نتایج این نظرسنجی نشان می دهد که آموزش رسانه ها پیشرفت بسیار ناهمواری داشته اند. در کشورهایی که آموزش رسانه وجود داشته است، آن را به عنوان یک انتخاب برگزیده ارائه می دهند و بسیاری از کشورها معتقد بودند که آموزش رسانه نباید یک بخش جداگانه از برنامه درسی باشد بلکه باید در زمینه های موضوعی موجود ادغام شود. با این حال، پاسخ دهندگان در سراسر مرزها همگی متوجه اهمیت آموزش رسانه ها و همچنین نیاز به شناخت رسمی از دولت و سیاست گذاران شان بودند.
آمریکای شمالی
در آمریکای شمالی، آغاز یک رویکرد رسمی به سواد رسانه ای به عنوان یک موضوع آموزش اغلب به تشکیل ۱۹۷۸ انجمن انجمن سواد رسانه ای مستقر در انتاریو (AML) منتسب می شود.
قبل از آن زمان، آموزش در آموزش رسانه ها معمولاً مورد توجه معلمان و دست اندرکاران قرار میگرفت. کانادا اولین کشوری در آمریکای شمالی بود که در برنامه درسی مدارس به سواد رسانه ای نیاز داشت. هر استان در برنامه درسی خود آموزش رسانه ای را اجباری کرده است. به عنوان مثال، برنامه درسی جدید کبک سواد رسانه ای را از درجه ۱ تا سال آخر دوره متوسطه (دوره متوسطه V) الزامی میکند. راهاندازی آموزش رسانه ای در کانادا به دو دلیل اتفاق افتاد. یکی از دلایل نگرانی از فراگیر شدن فرهنگ عامه مردم آمریکا و دیگری ضرورت زمینه سازی برای سیستم های آموزشی برای الگوی جدید آموزشی بود. مارشال مک لوهان، محقق ارتباطات کانادایی، جنبش آموزشی آمریکای شمالی را برای سواد رسانه ای در دهه های ۵۰ و ۱۹۶۰ نادیده گرفت. دو تن از رهبران کانادا در سواد رسانه ای و آموزش رسانه ای Barry Duncan و John Pungente هستند. دانکن در ۶ ژوئن ۲۰۱۲ درگذشت. حتی پس از این که از تدریس در کلاس بازنشسته شد، باری هنوز هم در آموزش رسانه فعال بود. Pungente یک کشیش Jesuit است که سواد رسانه ای را از اوایل دهه ۱۹۶۰ ارتقا دادهاست.
آموزش سواد رسانه ای از اوایل قرن بیستم میلادی مورد توجه ایالات متحده بوده است، هنگامی که معلمان انگلیسی دبیرستان برای اولین بار شروع به استفاده از فیلم برای توسعه مهارت های تفکر انتقادی و ارتباطی دانش آموزان کردند. با این حال، آموزش سواد رسانه ای صرفاً با استفاده از رسانه و فناوری در کلاس متمایز است، تمایزی که با تفاوت «آموزش با رسانه» و «آموزش در مورد رسانه» نشان داده می شود.
در دهه ۵۰ و ۶۰، رویکرد «دستور زبان فیلم» به آموزش سواد رسانه ای در ایالات متحده توسعه یافت. از آنجا که مربیان شروع به نمایش فیلم های تجاری به کودکان کردند، آن ها باید یک اصطلاح جدید را شامل کلماتی مانند: محو شدن، حل شدن، کامیون، تابه، بزرگ نمایی و برش یاد بگیرند. فیلمها به ادبیات و تاریخ وصل شدند. برای درک ماهیت ساختاری فیلم، دانشجویان به کاوش در طرح، شخصیت، روحیه و لحن پرداختند. سپس، در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، نگرش در مورد رسانه های جمعی و فرهنگ جمعی شروع به تغییر در جهان انگلیسی زبان کرد. آموزگاران شروع به درک نیاز به «محافظت در برابر تعصب ما از تفکر چاپ به عنوان تنها رسانه واقعی که معلم انگلیسی در آن سهیم است». یک نسل از مربیان نه تنها فیلم و تلویزیون را به عنوان اشکال جدید و مشروعیت بیان و ارتباطات تصدیق کردند، بلکه راه های عملی برای ترویج تحقیق و تحلیل جدی- در آموزش عالی، خانواده، مدارس و جامعه را نیز مورد بررسی قرار دادند. در سال ۱۹۷۶، پروژه سانسور شده با استفاده از یک مدل یادگیری خدمات برای پرورش مهارت های سواد رسانه ای در بین دانشجویان و اساتید در آموزش عالی شروع به کار کرد.
آموزش سواد رسانه ای در اوایل دهه ۱۹۹۰ در چارچوب های برنامه درسی آموزش انگلیسی زبان انگلیسی ظاهر شد، در نتیجه افزایش آگاهی در مورد نقش اصلی رسانه در متن فرهنگ معاصر. تقریباً در هر ۵۰ ایالت زبان وجود دارد که از سواد رسانه ای در چارچوب های برنامه درسی دولتی پشتیبانی می کند.
علاوه بر این، تعداد فزاینده ای از ولسوالی های مدارس شروع به توسعه برنامه هایی در سطح مدرسه، دوره های انتخابی و سایر فرصت های بعد از مدرسه برای تحلیل و تولید رسانه می کنند. با این حال، هیچ داده ملی در مورد میزان دستیابی به برنامه های سواد رسانه ای در ایالات متحده آمریکا وجود ندارد.
بورس تحصیلی میان رشته ای در آموزش سواد رسانه ای ظهور می یابد. در سال ۲۰۰۹، یک ژورنال علمی به نام «ژورنال آموزش سواد رسانه ای» برای حمایت از کار دانشمندان و دست اندرکاران این حوزه راه اندازی شد. دانشگاه هایی مانند دانشگاه ایالتی آپالاچیان، دانشگاه کلمبیا، کالج ایتاکا، دانشگاه نیویورک، دانشگاه بروکلین شهر، دانشگاه نیویورک، دانشگاه تگزاس-آستین، دانشگاه رود آیلند و دانشگاه مریلند دوره ها و موسسات تابستانی ارائه می دهند. در سواد رسانه ای برای معلمان پیش خدمت و دانشجویان فارغ التحصیل. دانشگاه بریگام یانگ یک برنامه فارغ التحصیل در آموزش رسانه را به طور خاص برای معلمان ضمن خدمت ارائه میدهد. از سال ۲۰۱۱، دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس (UCLA)، برنامه آموزش معلمان همه معلمان جدید را ملزم به گذراندن دوره ۴ واحدی در زمینه سواد رسانه انتقادی کرده است.
اروپا
انگلستان به طور گستردهای به عنوان رهبر توسعه آموزش سواد رسانهای مورد توجه قرار میگیرد.
آژانس های کلیدی که در این پیشرفت نقش داشته اند، عبارتاند از: انستیتوی فیلم بریتانیا، آموزش فیلم مرکز انگلیسی و رسانه، مرکز مطالعات کودکان، جوانان و رسانه ها در انستیتوی آموزش، لندن، و مرکز DARE (آموزش تحقیقات هنری دیجیتال)، همکاری بین دانشگاه کالج لندن و مؤسسه فیلم بریتانیا. ارتقاء سواد رسانه ای نیز به عنوان یک سیاست دولت انگلستان تحت عنوان New Labor تبدیل شد و در قانون ارتباطات ۲۰۰۳ به عنوان مسئولیت تنظیم کننده جدید رسانه ها، Ofcom، درج شد. با این حال، پس از وقوع فعالیت اولیه، کار Ofcom در این زمینه به تدریج در دامنه کاهش یافت و از طرف دولت ائتلاف به بعد، ارتقاء سواد رسانه ای به یک موضوع تحقیقات در بازار کاهش یافت – آنچه والس و باکینگهام آن را توصیف کردهاند؛ سیاست ارواح.
در اسکاندیناوی، آموزش رسانهها در برنامه درسی ابتدایی فنلاند در سال ۱۹۷۰ و در دبیرستانها در سال ۱۹۷۷ وارد شد. مفاهیم ابداع شده در Lycée franco-finlandais d’Helsinki در سال ۲۰۱۶ در سطح ملی استاندارد شد. آموزش رسانهای در سوئد از سال ۱۹۸۰و از سال ۱۹۷۰ در دانمارک اجباری بودهاست.
فرانسه فیلم را از بدو ورود به رسانه آموختهاست، اما اخیراً کنفرانسها و دورههای رسانهای برای معلمان با درج تولید رسانه برگزار شدهاست.
آلمان نشریات نظری در مورد سواد رسانهای را در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ مشاهده کرد، با افزایش علاقه به آموزش رسانه در داخل و خارج از سیستم آموزشی در دهه ۸۰ و ۹۰.
در هلند سواد رسانهای در سال ۲۰۰۶ توسط دولت هلند به عنوان موضوعی مهم برای جامعه هلند در دستور کار قرار گرفت. در آوریل ۲۰۰۸، یک مرکز رسمی (mediawijsheid ekspertisecentrum = خبره وساطت بینالمللی) توسط دولت هلند ایجاد شدهاست. این مرکز یک سازمان شبکه است که متشکل از ذینفعان مختلف با تخصص در این زمینه است.
در روسیه، تاریخ آموزش رسانهها به دهه ۱۹۲۰ بازمیگردد، اما این نخستین تلاشها توسط جوزف استالین متوقف شد. دهه ۱۹۷۰–۱۹۹۰ اولین برنامههای رسمی آموزش فیلم و رسانه را به وجود آورد، افزایش علاقه به مطالعات دکتری با محوریت آموزش رسانه و همچنین کارهای نظری و تجربی در زمینه آموزش رسانه توسط O.Baranov (Tver) , S.Penzin (Voronezh) , G.Polichko , U.Rabinovich (Kurgan), Y.Usov (Moscow), Alexander Alexander (Taganrog), A.Sharikov (مسکو) و دیگران. تحولات اخیر در زمینه آموزش رسانهای در روسیه عبارتاند از ثبتنام تخصصی ۲۰۰۲ «آموزش رسانه» (شماره ۰۳٫۱۳٫۳۰) ویژه دانشگاههای آموزشی و راهاندازی سال ۲۰۰۵ مجله علمی آموزشی رسانه که تا حدی توسط ICOS یونسکو حمایت میشود. برای همه’.
مونتهنگرو به معدود کشورهایی در جهان تبدیل شد که آموزش رسانه را در برنامههای درسی خود وارد کردهاست، هنگامی که در سال ۲۰۰۹ «سواد رسانهای» به عنوان یک موضوع اختیاری برای دانش آموزان ۱۶ و ۱۷ ساله دبیرستانهای بدنسازی معرفی شد.
در اوکراین، آموزش رسانهای در مرحله دوم توسعه و استانداردسازی است. مراکز اصلی آموزش رسانه شامل دانشگاه ایوان فرانکو Lviv (به رهبری بوریس پوتاتینینک)، انستیتوی آموزش عالی آکادمی ملی علوم پداگوژیکی اوکراین (هانا اونکوویچ)، انستیتوی روانشناسی اجتماعی و سیاسی آکادمی ملی علوم تربیتی است. اوکراین (Lyubov Naidyonova).
آسیا
آموزش سواد رسانهای در مقایسه با ایالات متحده یا کشورهای غربی هنوز در آسیا گسترده یا پیشرفته نیست. با شروع از دهه ۱۹۹۰، تغییر در جهت سواد رسانهای در شرق آسیا رخ دادهاست. در سالهای اخیر، آموزش سواد رسانهای در آسیا رو به رشد است و چندین برنامه در سراسر کشور در سراسر منطقه اقیانوس آرام آسیا وجود دارد.
معلمان پکن، چین بر اساس میزان نگرانی خودشان از نیاز به سواد رسانهای در آموزش، اهمیت آموزش سواد رسانهای در مدارس ابتدایی را تشخیص میدهند. برنامههای دیگر در چین شامل Little Masters ، انتشارات چینی است که توسط کودکان ایجاد شدهاست و در مورد موضوعات مختلف، گزارش میدهد و به کودکان کمک میکند تا روزنامهنگاری و مهارتهای اساسی در کار تیمی و ارتباطی را یاد بگیرند. مطالعاتی برای آزمایش سطح سواد رسانهای در بین دانشجویان چینی زبان در چین و تایوان انجام شدهاست، اما تحقیقات بیشتری لازم است. سواد اطلاعات در آموزش بسیار مورد توجه است، اما سواد رسانهای کمتر شناخته میشود.
در هند، برنامه Cybermohalla از سال ۲۰۰۱ با هدف دستیابی به فناوری به جوانان آغاز شد.
در ویتنام، گروه خبرنگاران جوان (YOJO) در سال ۱۹۹۸ با همکاری یونیسف و رادیو ملی ویتنام برای مبارزه با حسابهای دروغین توسط رسانهها ایجاد شد.
در سنگاپور، سازمان توسعه رسانه (MDA) سواد رسانهای را تعریف میکند و آن را به عنوان ابزاری مهم برای قرن بیست و یکم میشناسد، اما فقط از جنبه خواندن این اصطلاح.
با شروع سال تحصیلی ۲۰۱۷، کودکان در تایوان برنامه درسی جدیدی را آموزش میدهند که برای آموزش خواندن انتقادی تبلیغات و ارزیابی منابع طراحی شدهاست. این دوره تحت عنوان «سواد رسانهای»، دوره آموزش روزنامهنگاری را در جامعه اطلاعات جدید فراهم میکند.
در کشورایران از اواسط دهه هشتاد شمسی، سواد رسانهای جای خود را در میان کتابهای دانشگاهی باز کرد و استادان ارتباطات و رسانه مقالات متعددی را ترجمه و تألیف کردند. نسرا (نهضت سواد رسانه ای انقلاب اسلامی) از سال ۱۳۹۷ فعالیت خود را در راستای ترویج سواد رسانه ای در ایران آغاز کرده است. این نهضت تلاش می کند تا با خلق ادبیات «تربیت رسانه ای» به جای سواد رسانه ای، اهمیت نقش کلیدی رسانه ها در تربیت انسانها را گوشزد کند.
تأکید نخبگان دانشگاهی و رسانهای بر ضرورت آموزش سواد رسانهای به اقشار مختلف جامعه سبب شد تا در سالهای اخیر هماندیشیها و همایشهای زیادی با موضوع سواد رسانهای در فرهنگسراها و مدارس کلانشهرهای کشور برگزار شود. با وجود اینکه قدمت سواد رسانهای در جهان به بیش از سه دهه میرسد اما زمان اندکی از ورود آن به ایران میگذرد، به همین خاطر در کشور ما مبحث فوقالعاده جوانی محسوب میشود.[۱۱]
خاورمیانه
اردن در زمینه تقویت سواد رسانهای و اطلاعاتی پیش میرود که برای مبارزه با افراطگرایی و سخن از نفرت بسیار مهم است. مؤسسه جردن رسانه در تلاش است تا مفاهیم و مهارتهای تعامل مثبت با رسانهها و ابزارهای فناوری ارتباطات و رسانههای دیجیتال را گسترش داده و معایب آنها را کاهش دهد. آکادمی در بیروت، لبنان در سال ۲۰۱۳ افتتاح شد، به نام آکادمی رسانه و ادبیات دیجیتال بیروت (MDLAB) با هدف اینکه دانشآموزان از مصرفکنندگان مهم رسانه باشند.
در ایران، نسرا (نهضت سواد رسانه)، حرکتی که هدف آن پاسخگویی به نیازهای آموزشی خردسالان، جوانان و بزرگسالان است، در سال ۱۳۹۷ شکل گرفت. این جنبش اجتماعی بر استفاده از رسانههای دیجیتال و سلامت روان متمرکز شده و مهارت استفاده از رسانهها را برای عموم مردم افزایش میدهد.[۱۲][۱۳]
استرالیا
در استرالیا، آموزش رسانهای تحت تأثیر تحولات روشهای تلقیح در انگلستان، هنرهای مردمی و شیوههای دمیزدایی قرار گرفت. نظریهپردازان اصلی که تحت تأثیر آموزش رسانههای استرالیا قرار داشتند، گریم ترنر و جان هارتلی بودند که به توسعه رسانهها و مطالعات فرهنگی استرالیا کمک کردند. در طول ۱۹۸۰s و ۱۹۹۰s، استرالیایی غربی Robyn Quin و Barrie MacMahon کتابهای درسی مهم مانند Real Images نوشتند و بسیاری از تئوریهای رسانه پیچیده را در چارچوبهای یادگیری مناسب کلاس ترجمه کردند. در همین زمان، کارمن لوک سواد رسانهای را با فمینیسم مرتبط میکند تا رویکرد انتقادیتری را در مورد آموزش رسانه ایجاد کند. در بیشتر ایالتهای استرالیا، رسانه یکی از پنج رشته از منطقه اصلی آموزش هنر اصلی است و شامل «یادگیریهای اساسی» یا «نتایج» ذکر شده برای مراحل مختلف توسعه است. در سطح ارشد (سالهای ۱۱ و ۱۲)، چندین ایالت مطالعات رسانهای را به عنوان یک انتخاب برگزیده ارائه میدهند. به عنوان مثال، بسیاری از مدارس کوئینزلند فیلم، تلویزیون و رسانه جدید را ارائه میدهند، در حالی که مدارس ویکتوریا VCE Media را ارائه میدهند. آموزش رسانهای توسط انجمن تخصصی معلمان رسانه استرالیایی پشتیبانی میشود. با معرفی برنامه درسی ملی جدید استرالیا، مدارس شروع به اجرای آموزش رسانه به عنوان بخشی از برنامه درسی هنر میکنند و از سواد رسانهای به عنوان ابزاری برای آموزش دانشآموزان در زمینه ساختارشکنی، ساخت و شناسایی مضامین در رسانه استفاده میکنند.
این مقاله ادامه دارد…
تیم تحقیقات و پژوهش استاد مسعود زرین هموراه در تجمیع اطلاعات روز کوشا هستند تا جویندگان علوم بتوانند از منابع آن استفاده نمایند
فاصله ما با شما فقط یک سوال است